به هر زحمتی شده بود خودش را به ساحل رسانده بود.

طبق نامه ی هفته ی پیش قرار شد که مدتی در شهر چرخ بزند تا اوضاع راست و ریست شود و در مهمان خانه ای اقامت کند. فضا هنوز پر از بوی تعفن بود.

از کناره ی ساحل اجساد را کرور کرور می آوردند تا آنهایی که باقی مانده بودند، نام و نشانی داشتند یا وسط راه در دریا رها نشده بودند دفن شوند.

با دیدن مغز متلاشی شده سرباز حدودا 16 ساله که بدن غرق در خون های ه شده اش را می آوردند به طرف ستون های اسکله دوید و هر انچه از نان کپک زده دیشب و ته مانده اب شرب صبح کشتی که خورده بود را بالا اورد.

ادامه مطلب

داستان سه

داستان دو

داستان یک

داستان چهار (تکمیل شونده)

ی ,آوردند ,های ,کرور ,مانده ,ساحل ,می آوردند ,ساله که ,که بدن ,16 ساله ,حدودا 16

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شیخ صفی مطالب علمي تخيلي درباره ديجيتال مدیریت بازاریابی و فروش املاک و مستغلات- مشاور املاک-بازاریابی مشاور املاک mbd1 معلم نمونه kahrobacol گلبانگ نور - كانون فرهنگی و هنری حضرت علی اصغر(ع)مسجدحاج رضا شهانق انتشارات مست علی( تماس:02177847416) torklebas بانک مقاله بیس مدیریت 2019 الزویر و آمرالد